avayehonar چاپ شده ذر روزنامه ها،همچنین معرفی چهره های ماندگار نويسندگان 26 / 8 / 1390برچسب:ریشه یابی ,درمان, راههای کلیدی,کوذکان و نوجوانان, :: 1:34 :: نويسنده : ava rezaei
26 / 8 / 1390برچسب:همه ما در پی خوشبختی هستیم,آرامش,پدیده,کودکان,جاری و ساعی,, :: 1:24 :: نويسنده : ava rezaei
25 / 8 / 1390برچسب:چند شعراز کتاب ردپای معکوس, ردپا, معکوس,خطوط پیشانی,آیینه, آب, تماشا, :: 18:42 :: نويسنده : ava rezaei
چند شعر از کتاب رد پای معکوس
روی خط شعر
می زداید کوهی
زنگار زمانه اش را
آنچنان که
بی تو بودن را.
کجا خواندمت،ناخوانده
کجا دیدمت، نادیده
گفته بودم که یک روز می آیی
ومن تمام خطوط را پاک میکنم
تا
عبور کنی
آمدی و جای گرفتی
در بر جسته ترین
خطوط پیشانیم.
تو در من بودی
ومن
درخود
زاده شدم.
از نقطه های انتظار/ تافاصله تو
تنها فرصتی است برای تبسمی/ برخاک.
***************************************************
پشت هر پنجره
سایه ای بال گشوده
و این سو/زنی گمشده در آرزو
ودودی که با عبور گنگش
ارتفاع می گیرد
واژه ها در حجم تصاویر
عبور می کنند
و خطوط نامفهومی/که ته نشین می شود
آرام/آرام
در انتهای فرصت زنی که
روی خودش
آرمیده است.
-------------------------------------------------------------------------------
آن دم که شقایق در حنجره ی من می نشیند/ ترانه بر لبانت می رقصد.
زیاد تو را در حنجره ام پرتاب می کنم
قلبم اما هنوز
کوچک است.
کفش هایم جفت نمی شوند هنوز/
ورد پایی که دوباره بالعس شده
خیالی نیست
ساعت می نوازد/ سمفونی یازدهم را..........
********************************************************************
همین که می دانی
آفتاب پر زحادثه و
پلک خاک افتاده
با دهانی باز،
وقلبی سبز /می خواند جفتش را در پروازی تلخ
بیا
که اقیانوس آبستن
دریغ می شود از
طوفان
و خیره می ماند
به سیب سرخی
پشت پنجره نامعلوم.
دلم هوایت دارد
آیینه را می چرخانم،
هوا ابریست
دست بر گونه/با دهانی بشکل خاطره
حلول می شوم در خویش/وذر غربت نگاهم می چکم
بااین همه /پیر شدم
در کتابی که
نخواندمش
هرگز............
********************************************************
کنار دریچه ای که روشنی به فردا ندارد
لبخند می زنم
و گریبان زنی را می گیرم
که با لبهایم شعر می خواند.
در امتداد سفر
بر ریگ های روان
تک درخت خسته
پل می زد ریشه را
در اعماق خاک
تا فریاد ماندنش را
فقط
خاکستر بداند.
آینه ها
بشکنید سکوت شیشه ای را
قلب ها
بوسه زنید
پیشانی خاکستر را
هوا
شعر تازه می خواهد
بیایید
باران
بخوانیم.
25 / 8 / 1390برچسب:چند شعر از کتاب سایه های آویزان,بهشت,سایه های آویزان,, :: 18:29 :: نويسنده : ava rezaei
نگرانم میکند
گلهای تلخ،
پیش از تو
جای دگر
پیراهنت
عا شق بود.
طفیل لحظه ای هستم
سبز
از
با توبودن
سایه ی فریادی
صیادآوازم
میشود،
زیر پوستم بهشت می بافم
کامل می شوم
در تاریخ
ودر خلوت پنهانم
رنگ خودرا می سرایم.
آنگاه که ایمن میشوم از
کلامت
می رویم از
نگاهت
تکرارعشق را فقط امواج میداند
تویی که نمی شناسمت
یک روز می آیی
ومن
با دل دریاییم
امواج را
هموار خواهم کرد.
رصد میکند خورشید
اندیشه اش را
آب
از برهنگی خود
در آیینه
می تابد.
قراری دیگر با تو داشتم
پنهانم
پشت پیشانیت،
گره خورده
دیدگانم
بر دهانت
هنوز رد پایت
جاریست
بر دستانم
***************************************************
قراری شکسته.
در فاصله گامها
دستهای تو
باقیست.
**************************************************
کلاغ را
سفید باید دید
شعرم برهنه است
همین امروز/ دلم/ برای/ همه ی ماندگان/ سوخت.
*********************************
میان دوا نگشت می ایستم
بخاطر حضور افتاده ی تنهایی/ بر من
درک دشوار مجروح نفس /در پاییز
افتادن سپیدی/ بر شکوفه ای
آواز سیاوش در شب دم دم کرده ا ی/ بهارو باران/سرود ناتمام
شانه های سنگین باد
یقین و میزان
خیال جاری روشن
رد پای ابر
حاصل نور وآب وآیینه
بخاطر فرصتی که دو باره تکرار نمیشود
وبخاطرسطری که با(ب)شروع میشود
می ایستم میان دو انگشتم /تا آخر دنیا
*************************************************
وقتی تو با منی
درختان در سپیدی سرد
هم
شکوفه می دهند.
از کتاب
سایه های آویزان
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|